..هووو..

نویسنده وبم:)

امروزیه چیزی رو فهمیدم..

دیروز تولدم بود..بر حسب اتفاق که نه ولی خب..

من 15 سال رو تموم زندگی کردم..توی 16 امن سال زندگیم شدم..امروز روز اولشه

و وقتی به پشتم نگاه کردم..دیدم چقدر جوش زدم D:..

یاع یاع یاع..

نه در واقع..وقتی به پشتم نگاه کردم..چیز خوبی رو برای اولین بار ندیدم:)

همش آسیبایی بود که به دیگران میزدم..و یکم که گذشت..دیدم دارم همون آسیبارو چندین برابرشو به خودم میزنم:)

در حق خودم خیلی بد کردم..چند بار خواستم خودمو از خودم بگیرم..هنوز که هنوزه توی ذهنم به خودم فحش میدم

توجه کردید شما همیشه چندین برابر بیشتر از دیگران به خودتون ظلم میکنید؟؟..شاید فکر بکنید اینی که داری میگی سادیسمه"..نه..ما آدما عادت داریم که خودمونو اذیت کنیم..بخاطر اینکه کامل نیستیم..

و بعد نگاه میکنیم و میبینیم..نصف عمرمون فقط بخاطر فحشا و خودزنی هامون گذشته:)

..یه خورده که توی گذشتم کاوش کردم به این نتیجه رسیدم که منم خوبیایی داشتم..خوبیای بزرگی هم داشتم..آدمایی رو دارم که هنوز دوسم دارن..

عجیبه که آدم وقتی گذشتشو میبینه اولین چیز که میبینه اشتباهات و بدی هاشه نع؟؟..

میدونین چیه؟؟..یه جورایی فکر میکنم یه زمانی منم خیلی افسرده بودم بدون اینکه بدونم..اینکه بخاطر اینکه هیچی از زندگی حس نمیکنی بخوای خودکشی کنی..خیلی فلاکت باره..

ولی..فکر کنم دارم بزرگ میشم چون یه چیزی فهمیدم..

مهم نیست که چیکار کردم..چیکار میکنم و چه خواهم کرد..از زندگیم لذتشو ببرم و در عین حال به کارامم برسم..

از کارایی که میکنم لذت ببرم:)

(البته وی هنوز به اینکه چگونه از درس خواندن لذت ببرد نرسیده است)

اون موقع..شاید اون موقع..وقتی به پشتم نگاه میکنم لبخند بزنم:)